به بِشرُ بْنُ غالب
از عقيق رهسپار شد تا به منزل ذات عرق رسيد. در آنجا مردى از بنى اسد به نام بشر بن غالب با او ديدار كرد. امام(ع) از او پرسيد: از كدام قبيله‌اى؟ عرض كرد: از بنى اسد. فرمود: اى برادر اسدى! از كجا می آيى؟ عرض كرد: از عراق. فرمود: مردمِ آنجا را چگونه پشت سر گذاشتى؟ عرض كرد: اى فرزند دخت رسول خدا(ص)! دلهاى آنان با تو و شمشيرهايشان با بنى اميه است! فرمود: اى برادر عرب! راست مى گويى. حقاً كه خداى سبحان، هر چه بخواهد انجام مى دهد و آنگونه كه اراده كند، حكم مى راند. اسدى گفت: اى فرزند دخت پيامبر! از اين فرموده خداى متعال گزارشم ده: «روزي كه تمام انسانها را با امامشان فرا ميخوانيم». فرمود: آرى اى برادر اسدى! دو گونه امام است: امامى كه به هدايت فرا خواند و امام گمراهى كه به ضلالت دعوت كند. پس هر كه امام هدايت را پاسخ دهد، به بهشت رهنمونش گردد و هر كه پيشواى ضلالت را پاسخ گويد، به آتش درآيد.